امیریزدانی پناه / آواها و نواهای جنوب کرمان درجان و دل مردمانش جای دارد

امیر یزدانی پناه

بغضی مانده در گلوی آواز خوانان و نغمه ی سازهای کرانه ی کویر، اشک شوقش را در همین جشنواره ها و همایشها فرو می ریزد،  می شود صدای اعتراض گلوی خشک شده ی تالاب جازموریان که از زخمهای قیچک بیرون می زند و یا فریاد داغدیده ی هلیل از حنجره ی سرنا، می شود بیدار باش خفتگان از دل دهل، از رنگین کمان موسیقی جنوب دل نوازی می رسد و نگاهها را در پهنای استان کرمان به گوشه ی سبز کویر قفل می دوزد.

از درب بهشت تا رمشک رودی در جریان است با فاخته های عاشق نیکنام اما گمشده در گمنامی…

گویشها، رقصها، نواها و نیایشهای مردم این خطه، کهور و کنار و نخل، کوههای جبالبارز و بحرآسمان و دشتی به وسعت سبزواران وکهنوج، سوز صدای “نامجو” تا گرمی صدای “کردستانی”، قیچکی که از منوجان می آید و کنار سرنای عنبرآباد پا به پای بنجوی قلعه گنج، دست نی رودبار را می گیرند با آمیخته ای از دل انگیزی بهار نارنج در وادی مقدس موسیقی جاری می شوند تا دل تفتدیده ی مردمانی از جنس مهر و نور را کوک کنند و شادی را بنشانند کنار غم و از پنجره ی زیبایی، خدا را نقاشی کنند.

Tags: No tags

دیدگاه خود را در میان بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. قسمتهای مورد نیاز علامت گذاری شده اند *